ماهی سیاه کوچولو

در جستجوی خویشتن

ماهی سیاه کوچولو

در جستجوی خویشتن

این کاربر گاهی همان بچه شیر است که می‌ترسد با قدم یازدهم سرش دنگی بخورد به میله قفس. گاهی هم آن ماهی سیاه کوچولو است که بی خیال همه نمی‌شودها می‌رود که دنیا را ببیند و بشناسد.

چیشد که اینجا پیدام شد

پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۱۹ ق.ظ

بسم الله

من باب اهمیت نوشتن و روزانه نگاری و ارزش خاطرات همه جا گفتند و ما شنیدیم. من هم در تمام این سال‌ها تلاشمو کردم-هرچند نامتعهد- از روزها و احوالات و اتفاقاتم بنویسم ولی هیچ وقت به قدر کافی جدی‌اش نگرفتم. در چند روز گذشته خیلی اتفاقی و از آدم‌های مختلف، دیدگاه‌های متفاوتی در این مورد خوندم که ترغیبم کرد من هم شروع کنم. یکی از دیدگاه‌ها، نقش نوشتن در توسعه فردی و افزایش بهره وری بود که توضیحش مفصله و اینجا نمیگنجه (تو سرچ‌های بیشتر به وبلاگ شاهین کلانتری برخوردم که در این مورد زیاد نوشته اگه علاقه‌مندین) دیدگاه دیگه از زبون دوستی بود که پدرشو از دست داده و اینکه هیچگاه نتونسته هیچ یادداشتی پیدا کنه از اینکه تو سرش چی میگذشته و چه متدولوژی‌ی اون رو به این خروجی رسونده و از اونجایی که طبق تجربه حتما حداقل یک نفر در این دنیا خواهد بود که با خروجی ما درگیر باشه، خوبه که با نوشتن از فکرا و احوالاتمون اون رو با راهی که رفتیم آشنا کنیم...

حالا چرا من اینجام؟

اون موقع که دوران اوج بلاگ نویسی بود، من تازه وارد نوجوونی شده بودم و یادمه با نت دایال آپ و پیدا کردن الگوی ساعت‌هایی که تلفن خونه‌مون زیاد زنگ نخوره، با سختی و رمز یازهرا(:دی) وارد بلاگفا میشدم و چندتا وبلاگ که حال و هواش به روزهای نوجوونی من(وبلاگ‌های هواداری فوتبال، دخترهای آنتی بوی، جوک و طنز و...) میخورد رو دنبال می‌کردم اما هیچ وقت نشد و نخواستم که خودم نویسنده باشم. امروز صبح که کلمات توی مغزم ورجه وورجه میکردن و دنبال جایی برای سرازیر شدن بودن، دفترم دم دستم نبود، خودکار محبوبم تموم شده بود، آفیس لپتاپم باید اکتویت میشد و من هم حالشو نداشتم و همه اینا منجر به این شد که اولین وبلاگ عمرمو بسازم. خیلی حرفه‌ای نیستم ولی زود یاد میگیرم:) نمیدونم هیچ وقت کسی حالشو داره اینا رو بخونه یا نه ولی دوست دارم خواننده‌هایی داشته باشم که نمیشناسمشون*_* 

زیاده عرضی نیست...

 

پی نوشت: تقریبا مطمئنم کمال گرایی‌ام که میخواد همه چی به طرز وسواس گونه‌ای پرفکت و بی نقص باشه اجازه نمیده زیاد اینجا پست بذارم ولی یکی از اهدافم از اومدن به اینجا این بود که دور از هیاهو و شلوغی اینستاگرام و توییتر اینجا بنویسم و به خودم اجازه بدم ساده و بانقص باشم. امید است که راه به جایی ببریم...

۰۰/۰۱/۱۹ موافقین ۵ مخالفین ۱
Fatemeh Asadi

نظرات  (۳)

خیلی هم عالی

احساس می‌کنم می‌تونیم همسایه‌های خوبی واسه هم باشیم☺️

 

پاسخ:
سلام و رحمت:)
با تاخیر خیلی زیاد اومدم ظرفی که توش محبت آورده بودین رو برگردونم همسایه:))
هنوز هستین؟
۰۲ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۱۹ صـــالــحـــه ⠀

سلام فاطمه خانم :)

هیچ وقت دیر نیست... پس بنویسید و بنویسید و بنویسید...

سلام دوباره

 

بله بله هستم🥰

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی